نشد بنویسمت ماه زلالاندام شیرینتن!
نشد بنویسمت ای خوب آتشدرجهانافکن!
چه با خوارزمیان کردند ترکان سمرقندی
همان کردی تو با خاک دل آتشبهجان من
چنان وحشیگری کردند انگاری که مدتهاست
سر یاغیکشی دارند آن چشمان ببراوژن
مسیحای مؤنث خانهات آباد و جانت شاد!
شد این طبع سترون با دم گرم تو آبستن
تو را تا دید و از قدیسی روح تو تا نوشید
به پاکی روی کرد این صوفی پیش از تو تردامن
مسوزان آسمان و خاک را با برق چشمانت
مکن قربان موزونیّت قدّت مکن لطفاً!
چه کم داری تو از پیغمبران ای معجز شیرین
که باغی گلبهدامن ساختی از دشت پیراهن؟
بتاب ای اوج نورانیت قدسی بتاب از نو
بتاب و حرمت خورشید عالمتاب را بشکن!
فروشد یا فراشد هر دوان خبط است دور از تو
چه فرقی میکند بی تو فرارفتن فرو رفتن؟
بنامیزد! لوندیهای چشمانی که من دیدم
زبان عالمی را کرده است از بیخ و بن الکن
به پایان آمد این شرح جنون؛ اما هزار افسوس
نشد بنویسمت ماه زلالاندام شیرینتن!
علیاکبر یاغیتبار فیروزجائی
تصمیم گرفتهام شعرهای آخرین دفتر شعرم یعنی معجز تازه را به صورت استودیویی با آهنگسازی و تنظیم دوست عزیزم بابک منتشر کنم. برای حمایت مالی میتوانید از طریق سایت حامیباش (با کلیک روی تصویر زیر) اقدام کنید. پیشاپیش از حمایت عزیزانم ممنونم.
برای دریافت نسخهٔ صوتی اینجا کلیک کنید.