اول برایم از گل و آواز دم زدی

اول برایم از گل و آواز دم زدی
یکدفعه کاسه‌کوزهٔ ما را به هم زدی


از من مرنج راندمت ای زائر شریف
تهمت به آستان دلی محترم زدی


هی دست‌دست کردی و با اهل آسمان
این‌گونه سرنوشت بدم را رقم زدی


ای کاش می‌شکست قلم‌های هرزه‌ات
آن شب که در حوالی قلبم قدم زدی


برد تو برد نیست مرا باختی عزیز
گوهر به دستت آمد و نشناختی عزیز


علی‌اکبر یاغی‌تبار فیروزجائی

دستیار یاغیانه وب‌سایت

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *