خوب من خاک بی‌فرشته‌ی ما

خوب من خاک بی‌فرشته‌ی ما
دور خواهد زد آسمانت را

 
با من از دوستی نگو که جنون
زیرورو می‌کند جهانت را

 

من به سمت شدن نظر دارم
نفسم بی‌تپش شد اما تو

 
با تن آش و لاش من بسپار
زخم‌های بزرگ جانت را

 

مرگ یک قهرمان پوشالی
قصه‌ات را قشنگ خواهد کرد

 
اول داستان روایت کن
خبر مرگ قهرمانت را

 

خبر مرگ قهرمانی که
زیر و رو کرده است و خواهد کرد

 
زنگ اندوه‌مند حنجره‌اش
ظاهر و باطن جهانت را

 

من به سمت عدم سفر دارم
من به سمت عدم که می‌دانم

 
مرگ من رو به راه خواهد کرد
همه‌ی دوست‌دشمنانت را

 

دوست‌دشمن چه صیغه‌ای است؟ عزیز
دوست‌دشمن فلانِ وازده‌ای است

 
که جگر می‌خراشد از روحت
که جگر می‌خورد روانت را

 

من به خاک سیاه تن دادم
تا تو این قصه را تمام کنی

 
روی سنگ مزار من بنویس
آخرین قسمت رمانت را

دستیار یاغیانه وب‌سایت

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *